پارکها همواره باید مأمنی برای آرامش، تفریح، و زندگی سالم اجتماعی باشند. در کشوری مثل ایران که جمعیت شهری در حال افزایش است و دسترسی مردم به طبیعتِ بکر روزبهروز محدودتر میشود، نقش پارکها بهعنوان فضای تنفس شهری اهمیت دوچندانی پیدا میکند؛ اما آیا پارکهای ما امروز چنین نقشی را ایفا میکنند؟ پاسخ، متأسفانه، در بسیاری از موارد منفی است و نگاه دقیق به جزئیات وضعیت پارکهای کشور، تصویری نگرانکننده از مدیریت شهری، فرهنگ استفاده از فضاهای عمومی و بیتوجهی به نیازهای ابتدایی مردم را نشان میدهد؛ تصویری که در نهایت به صدور قوانینی مانند ممنوعیت سگگردانی منتهی شده است.
علی ملکی – خبرنگار مجله اطلاعات هفتگی: در بسیاری از پارکهای شهرهای بزرگ و حتی مناطق کوچکتر، نخستین چیزی که توجه هر مراجعهکنندهای را جلب میکند، وضعیت فاجعهبار سرویسهای بهداشتی است. در مواردی اصلاً سرویس بهداشتی وجود ندارد و در مواردی دیگر، شرایط آنها بهقدری غیربهداشتی، متروکه و رعبآور است که استفاده از آن غیرممکن یا دستکم ناخوشایند میشود. شیرهای آب یا شکسته شده و یا دزدیده شدهاند، مایع دستشویی یا دستمال کاغذی در دسترس نیست، درها خراب است و گاه در همان فضا افرادی مشغول مصرف موادمخدر هستند! نبود امکانات خشک کردن دست و شلنگ مناسب یا سیفون، همگی این تصور را تقویت میکنند که کسی این فضاها را جدی نمیگیرد. موضوع زمانی خطرناکتر میشود که نبود امنیت هم به این مشکلات اضافه میشود. وقتی سرویس بهداشتی به محل تجمع افراد بیخانمان یا معتاد بدل میشود، حضور خانوادهها در پارکها بهشدت کاهش مییابد. مسئله فقط به سرویسهای بهداشتی محدود نمیشود. آبخوریهای عمومی، که باید نمادی از سلامت، پاکی و دسترسی عمومی به آب باشند، در موارد زیادی به مراکز آلودگی بدل شدهاند. شیرهای دزدیده شده و یا زنگزده، کثیفی اطراف و حتی استفادههای نادرستی مانند شستن ظروف پیکنیکی یا تخلیه محتویات دهان و بینی توسط بعضی افراد، این آبخوریها را به محلی ناخوشایند و غیربهداشتی در میانه پارکها بدل کرده است. در جایی که فرهنگ عمومی استفاده درست از امکانات وجود ندارد و نظارتی هم اعمال نمیشود، این صحنهها طبیعی جلوه میکنند؛ اما تأثیرشان بر تجربه عمومی شهروندان بسیار مخرب است.
سطلهای زباله، که پایهایترین مؤلفه نظم و پاکیزگی در یک فضای عمومیاند، یا اصلاً وجود ندارند و یا همیشه پُرند. بوی تعفن از زبالههای تلنبار شده در برخی پارکها نه فقط تجربه حضور در طبیعت را تخریب میکند، بلکه حتی تهدیدی برای سلامت عمومی محسوب میشود. از سوی دیگر، کمبود نیمکتها و آلاچیقهای مناسب، خانوادهها و گروههای تفریحی را وادار میکند تا روی چمنها بنشینند؛ موضوعی که به مرور باعث تخریب پوشش سبز پارکها و سپس بهانهای برای محدود کردن استفاده مردم از همین فضاها میشود.
درختان بسیاری از پارکها هم به حال خود رها شدهاند. شلنگهای آبیاری بدون نظارت رها شدهاند، آب در پیادهروها جاری میشود و هیچ نشانی از سیستم آبیاری مدرن مثل قطرهای وجود ندارد که این وضعیت نه فقط به هدررفت منابع آب میانجامد، بلکه درختان هم یا بیش از حد و یا بهشدت ناکافی آبیاری میشوند که کاهش طراوت پارکها را در پی میآورد.یکی از مهمترین دغدغههای امروز خانوادهها، حضور افراد معتاد در پارکهاست که در مواردی بدون هیچ ترس یا ملاحظهای، موادمخدر مصرف میکنند؛ گاهی با موتورسیکلت وارد پارک میشوند و گاه حتی با نگهبانان پارکها روابطی ایجاد میکنند که منجر به چشمپوشی از فعالیتهایشان میشود. این وضعیت در کنار کاهش محسوس نظارت پلیس یا شهرداری، باعث شده است بسیاری از مردم ترجیح دهند به کلی از پارک ها فاصله بگیرند؛ فضای سبزی که باید محل بازی و دویدن کودکان باشد، اکنون ناامن و تهدیدآمیز است، که در این میان، سگگردانی هم به یکی از مسائل مناقشهبرانگیز بدل شده است.
در نگاه اول، شاید این موضوع یک حق شخصی برای صاحبان حیوانات خانگی به نظر برسد، اما در عمل، بیتوجهی بسیاری از صاحبان سگها به حداقلهای بهداشتی و ایمنی، فضا را برای دیگران ناامن کرده است. مشاهده سگهایی از نژادهای خطرناک بدون قلاده، یا رها کردن مدفوع سگها در فضای پارکها، در کنار رفتارهای تهاجمی برخی حیوانات، باعث اعتراض و نارضایتی بسیاری از شهروندان شده است. باید در نظر داشت که حتی در کشورهای پیشرفته، سگگردانی تابع قوانین سختگیرانهای است؛ استفاده از قلاده اجباری است و صاحبان آنها موظف به جمعآوری مدفوع حیوانات هستند؛ و سگها در خودرو باید یا با کمربند ایمنی در صندلی عقب بسته شوند و یا در باکس قرار گیرند.
مشکل اما فقط در فرهنگ نادرست برخی افراد نیست؛ ماجرا از یک سیستم شهری معیوب آغاز میشود. وقتی نظارتی وجود ندارد، وقتی پارکها اساساً برای حضور امن همه گروههای مردمی تجهیز نشدهاند، وقتی امکانات عمومی ابتدایی مانند سرویسهای بهداشتی، سطلهای زباله و نیمکت یا آبخوریها در وضعیت فروپاشی قرار دارند، تصمیمگیران چارهای بهجز اعمال محدودیتهای شدید نمیبینند. قانون جدید ممنوعیت سگگردانی، برخلاف ظاهر قضیه، از همین ناکارآمدیها نشأت گرفته است؛ قانونی که میخواهد نظم را برقرار کند، اما در بستری شکل گرفته که خود بهشدت بینظم است.
قانون ممنوعیت سگگردانی را نمیتوان جدا از وضعیت اسفبار پارکها تحلیل کرد. پارکهایی که نه فقط نتوانستهاند مأمن آرامش شهروندان باشند، بلکه به محل ناامنی، آلودگی و ناهنجاریهای اجتماعی بدل شدهاند. پیش از ا ینکه حیوانات خانگی را از فضاهای عمومی حذف کنیم، باید این فضاها را برای همه امن، بهداشتی و استاندارد کنیم زیرا فقط در این صورت است که میتوان از شهروندان توقع داشت رفتارهای مسئولانهتری داشته باشند. گام نخست، نه تصویب قانون، که بازسازی فضاهای عمومی از ریشه است!

شما چه نظری دارید؟